سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جمـــــعه گل صمیم www.eshkashem.com

صفحه خانگی پارسی یار درباره

ای اشک برای زندهگیم لحظه باقی باش !

    

 

ازکوچه ی تنهای خویش می گذشتم ،تنها بی پناه در این کوچه سرگردان بودم

 

تا به بن بست یأس و نا امیدی رسیدم. دست به دیوار شکسته ی دل خویش     

نهاده،بر فراز آرزوهایی که مرده بودند گریستم. در آن حال صدای کسی را  

شنیدم که می گفت:"مقاوم باش و چون کوه استوار بمان." به او گفتم:نمی توانم

 

نمی توانم... اشک هایم سرازیر شد، صدایش را شنیدم که بازمی گفت:در این  

کوچه به دنبال چه می گردی؟ به او گفتم: نمی دانم و او گفت: اما من می دانم

 

که به دنبال چه آمده ای؟ به دنبال غرور خرد شده ات!!!                            

به دنبال دل شکسته ات و به دنبال احساس پاک، گم شه ات و من مبهوت به     

اطراف مینگریستم. به او میگفتم: تو کیستی؟ چگونه از حال من با خبری؟      

ترسی مرموز سراسر وجودم را فرا گرفته بود.                                        

وجود کسی را حس می کردم ولی او را نمی دیدم، تنها صدایی که به گوش    

می رسید تک ضربه های کهنه ی دیواری بود که گذر عمر را نشان می داد  

لحظه ای سپری شد و باز صدای آن موجود ناشناخته را شنیدم که می گفت:

 

"مرا نمی شناسی چون مدت هاست از من غافل ماندی، منی که همیشه،همراهت 

هستم منی که از جان به تو نزدیکترم و تو وقتی که هیچ تکیه گاهی برایت     

نمی ماند به سراغم می آیی."                                                        

احساس غریبی داشتم، حس می کردم گم شده ام را یافته ام ، گم شده ای که  

سالهاست از او دور افتاده ام و امشب در تنهایی خویش او را یافته بودم و این 

شعر را زمزمه می کردم:                                                             

به سراغ من اگر می آیید  

 

 

بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است

  

شب برایم خاطرات تلخ را دنبال کرد

روزهای پر غروب زندگی را یاد کرد 

عشقها و اشکها را مشق هر دیوار کرد

رویش عشق ترا در شوره زار سینه ام هموار کرد

شب برایم گفته ها نا گفته ها تکرار کرد

بوسه شیرین هوس آلود را انکار کرد

شب برایم راز های خفته را بیدار کرد

حسرت دیروز و فردا را دوباره یاد کرد    

دست سیاه سرنوشت دیدار تو از من گرفت

دارم به جای خالیت ای یار عادت میکنم

در دیر گاه عاشقان امشب عبادت میکنم

من بر خدای پاک خود عرض ارادت میکنم

تصویر عشق تو نهم بر گونه خیس دلم

از زخمهای قلب خود امشب عیادت میکنم

هر شب میان بغض خود بااشک یادت میکنم

سر سبزی حس دلت را من زیارت میکنم